سربه نیست کردن (حَ تَ) معدوم کردن. پنهان کردن. سخت نهان کردن. از میان بردن ادامه... معدوم کردن. پنهان کردن. سخت نهان کردن. از میان بردن لغت نامه دهخدا
سربه نیست کردن پنهان کردن، مخفی کردن، نهان کردن، گم وگور کردن، مفقود کردن، نیست کردن، معدوم کردن، نابود کردن، از بین بردن، کشتن ادامه... پنهان کردن، مخفی کردن، نهان کردن، گم وگور کردن، مفقود کردن، نیست کردن، معدوم کردن، نابود کردن، از بین بردن، کشتن فرهنگ واژه مترادف متضاد